شعر_ تو بی من
شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۲۳ ق.ظ
تو بی من
دگرشورِ وصالم درسرت نیست دگر این یارِ دیرین در برت نیست
دگر لب بر لبِ شهدَت ندارم دگر قوتی برایِ دلبرت نیست
بمیرم از غمِ دلتنگی تو که غم هم یاورِ این یاورت نیست
همه عمراز برای تو نوشتم دوصد افسوس که این هم باورت نیست
چگونه سَر کنی با روزگارت که بر دامانِ من تاجِ سرت نیست
چگونه قدر تو عالم بداند زمانی که زری و زرگرت نیست
چگونه خنده برلب هایت آید که جز گریه به چشم ناظرت نیست
چگونه حُسنِ تو عالم بداند زمانی که به کویت شاعرت نیست
بیا بنگر دمی احوالِ ما را که جانی بر لبِ بد اخترت نیست
شاعر : ابوالفضل صدری