يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۳۴ ب.ظ
کوچه
بی تو مهتاب شبی باز از
آن کوچه گذشتم
قدمم سست شد و بی تو به
کُنجی بنشستم
دیده بر هم بنهادم خوابِ
چشمانِ تو دیدم
چشم در چشمِ تو و دست در
دستِ تو دستم
دیدم از کوی رقیبان تو
گذر کردی و گفتی
طالبِ کوی تو باشم وز می
نابِ تو مستم
با تو مهتاب باز از آن
کوچه گذشتم
عاشقانه دلبرانه کوچه ها را
همه گشتم
تو به من ناز و ادا کردی
و با عشوه بگفتی
تا ابد باشم و هستم به
همان عهد که بستم
نم بارانی چکید و خواب و
رویاها پریدند
من به چشمِ خویش دیدم که
جهنم شد بهشتم
باز بی تو گذر کردم از آن
کوچه ی رویا
بی تو اما به چه حالی من
از آن کوچه گذشتم
ابوالفضل صدری
۹۷/۰۳/۱۳
۰
۰