شعر_ هنوز...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ق.ظ
هنوز...
قلم دردست ودل پیشِ نگاراست هنوز
مجنونِ تو دیوانه تبار است هنوز
آن یار که دلدادۀ دیدارِ تو بود
دلداده تر و دیده خمار است هنوز
عهدی که بِبَستی و گُسَستی از هم
بیمارِ تو بر قول و قرار است هنوز
شاید نپسندی و نگیری خبری
امّا سرِ بی یار به دار است هنوز
آن طالبِ وصلت که طلب کرد تو را
اندر طلبِ تو به کنار است هنوز
عشق تو که عالم به سرم ریخت عیان
از سر نرود دامنه دار است هنوز
شاعر: ابوالفضل صدری